loading...
فروشگاه اینترنتی آیسان آنلاین شاپ
آیسان بازدید : 265 1392/05/12 نظرات (0)

داستان کوتاه و بسیار زیبای عشق چیست؟



استاد ادبیات با نگاهی مطمیین به دانشجویانش گفت

عشق چیست؟

کلاس در همهمه ای فرو رفت و هر کس از گوشه ای چیزی می گفت

سپس از آنها خواست نظرات خود را بر روی کاغذ بنویسند و به او تحویل دهند

دختر جوانی بر روی آخرین صندلی کلاس بی آنکه چیزی بنویسد استاد خود را می نگریست

استاد پوزخندی زد و با طعنه گفت:

حضور در کلاس برای نمره آوردن از این درس کافی نیست.اگر تنبلی را کنار بگذارید و کمی تلاش کنید مجبور نمی شوید برای چندمین بار این درس را بگیرید"

تعدادی از دانشجویان نگاه استاد را دنبال کردند تا مخاطب این جملات را بیابند و برخی خنده ای کردند

دختر شرمنده و خجالت زده نگاهش را از استاد برگرفت و مشغول نوشتن شد و بعد از مدتی کاغذ خود را روی میز گذاشت و از کلاس بیرون رفت

پس از آنکه همه ی کاغذ ها جمع شد

استاد با صدایی بلند شروع به خواندن آنها کرد

آیسان بازدید : 207 1392/04/24 نظرات (0)

 

گل صداقت 


مادر گفت : تو شانسی نداری ، نه ثروتمندی و نه خیلی زیبا . دختر جواب داد : می دانم هرگز مرا انتخاب نمی کند ، اما فرصتی است که دست کم یک بار او را از نزدیک ببینم . روز موعود فرا رسید و شاهزاده به دختران گفت : به هر یک از شما دانه ای می دهم ، کسی که بتواند در عرض ۶ ماه زیباترین گل را برای من بیاورد ، ملکه آینده چین می شود . دختر پیرزن هم دانه را گرفت و در گلدانی کاشت . سه ماه گذشت و هیچ گلی سبز نشد ، دختر با باغبانان بسیاری صحبت کرد و راه گلکاری را به او آموختند ، اما

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 423
  • کل نظرات : 17
  • افراد آنلاین : 99
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 326
  • آی پی دیروز : 36
  • بازدید امروز : 898
  • باردید دیروز : 117
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 898
  • بازدید ماه : 2,239
  • بازدید سال : 39,811
  • بازدید کلی : 382,157